Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «طرفداری»
2024-04-28@13:03:24 GMT

پایان فصل؛ هواداران و اضطراب سقوط

تاریخ انتشار: ۷ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۴۶۴۶۰

پایان فصل؛ هواداران و اضطراب سقوط

كه علم عشق در دفتر نباشد…

پایان فصل، عمدتا دوران آرزوهای بر باد رفته است. رویاهای طوفانی كه به خاموشی گراییده، باز هم عروسی در كوچه دیگری است. و دست ها و دل ها باز هم خالی مانده است. فقط تعداد قلیلی به جامی دست یافته اند یا مقام مناسبی برای فصل بعدی بدست آورده اند. 

اختصاصی طرفداری | رقابت‌های ورزشی، برای خیل عظیمی از هوادران با شكست، افسوسِ شانس‌های پر كشیده، سكوت وهم انگیز، سرشكستگی و تنهایی، و غم و رنج های بدون تعریف همراه است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جایی‌كه بازیكنان و طرفداران سیتی سرمست از قهرمانی در لیگ، در انتظار فینال جام حذفی و فینال لیگ قهرمانان هستند، آرسنالی‌ها مطمئنا حتی بعد از نمایش بد پایانی، بعد از مدتی نفسی به آسودگی می‌كشند. «تون آرمی» و نیوكاسلی ها خود را ناگهان و ناباورانه در لیگ قهرمانان می‌بینند. قرمزهای منچستر و اِسترادفورد اِندی های متعصب، در اولین فصل تن هاخ هلندی به هر شكلی كه امكانش بود، خود را در لیگ قهرمانان جای دادند تا بار دیگر با فریادهای خود حضور و بازگشت خود را اعلام كنند.

لیورپول در فصلی متزلزل و در مرحله تغییر و تحول لازمه در حالیكه بهترین نتیجه تاریخ خود را مقابل یونایتد با نتیجه باورنكردنی ٠-٧ رقم زد، در لیگ اروپا دست و پنجه خواهد كرد. برایتون شگفت انگیز با مربی جوان خود، روبرتو دزربی نیز در اروپا خواهد بود. برایتون و برنتفورد از معجزات واقعی فصل بودند.

چلسی با آن همه سرمایه در میدان و نیمكت، بدترین فصل خود بعد از دوران آبراموویج را پشت سر گذاشت. آبروریزی هم حق كلام را در باره چلسی ادا نمیكند. دوران ستاره سابق تیم، فرانک لمپارد خط قرمزی دائمی به رویای مربیگری او كشید. این در حالی بود كه هوادران چلسی مدت ها است قافیه را باخته و دست از تیم محبوب شان برای این فصل شسته بودند.

تاتنهام دیگر تیم گروه معروف به تاپ سیكس هم در طول فصل مریض الاحوال بود. كونته فرار را بر قرار ترجیح داد و در این بین كاپیتان تاتنهام و انگلیس با گل ها و ركوردهای استثنایی برای تیم ملی و اسپرز هنوز هم در میان دو دنیا گیر افتاده است؛ سلطان قلب دروازه ها گویی همچنان در زمزمه؛ یه دل میگه برم برم، یه دل میگه نرم نرم، است؛ در حالی‌كه زمان سریع‌تر از آن‌چه كه او فكر می كند، می‌گذرد. کین اگر خواهان یكی دو مدال و تعدادی جام است، شاید تاتنهام میدان خرید خوبی نباشد.

اما بسیاری مثل من در آخرین روزهای فصل، لحظه‌ای از اوضاع تیم محبوب خود غافل نمی‌شوند. زمانی كه به بقای تیم خود در دسته فعلی رضایت می‌دهند. روزهایی كه مستقیما چشم به محبوب خود دوخته‌اید و بی آنكه كاری از دست شما بر آید، در انتظار آخرین تصمیم او هستید؛ می ماند یا می رود؟

در واپسین لحظات است كه برهنگی و نابی رابطه با محبوب معنای كاملا متفاوتی می‌یابد. مهم نیست تا چه حد در طول سال‌ها زجر كشیده‌اید یا چشم انتظار نشسته‌اید تا دست اندركاران تیم یا بازیكنان كاری كنند ورای معمول و شبی را حتی یک شب شما را سرخوش راهی خانه و رختخواب كنند. در هر ضربه توپ سهیم هستید، شراكت كامل در هر ثانیه، در هر لحظه. همیشه غوغای پایان فصل در پایین جدول، در عین غم و درد آن، برایم بیش از قهرمانی یک تیم (حتی تیم محبوبم) جذابیت بیشتری داشته است. میخ‌كوب و مضطرب.

همیشه دل‌شوره آنان كه چیزی برای از دست دادن ندارند، باختگان و مغلوبین و شكست‌خوردگان و آن‌چه در دل هایشان می گذرد، جذابیت بیشتری از پیروزی و جشن فانحین داشته است. شک نداشته باشید سرنوشت بازندگان در تمامی حكایت های تاریخی خوانده و نخوانده، شنیده و ناشنیده برایم اهمیت بیشتری داشته است.

در روز آخر، در آن واحد نتایج چند دیدار را دنبال می كنید و این روزها شانس بیشتری دارید؛ از این كانال به آن كانال و از این سایت به آن سایت. قرعه به‌نام كه خواهد بود؟

هرگونه اتفاق یا جزییات بی‌اهمیت با دعاهای بی‌پایان و خرافات ما همراه می شود. قضا بلا است یا نه؟ عطسه و خارش بدن به بلای جان تبدیل می شود! دنبال نشانه‌های خوب و بد می‌گردیم تا شاید از این مهلكه نجات پیدا كنیم.

این امتحان پایان سال در خالص ترین نوع آن است. نمره را می‌آوری یا نه؟ قبول می‌شوی یا رد؟ بمیر یا زنده بمان. مراوده‌ای مظلومانه و بی‌غل‌وغش، پاک و عفیف. جایی‌كه غافل از هر كس و همه چیز، كف هر دو دست به هم می‌چسبند و انگشتان با عشق و علاقه وافری یک‌دیگر را با قدرت هرچه تمام‌تر در آغوش می‌گیرند و همه این ستونی می‌شود تا در زیر چانه شما جای گیرد، سر را به هر شكل شده بالا نگه دارد و چشمان را به سوی تصویر پر تب و تاب روبرو خیره سازد.

در حالی‌كه ذهن شما دائما در حال جمع و تفریقی است كه هزاران بار پیش از این در سرتان دوره شده و فرمول مسئله را برای امتحان نهایی حفظ هستید. دست خودتان نیست، تكرار و تكرار، همه معاملات را بر هم می زند و بار دیگر به گل های زده و خورده نگاه می كنید!

تمامی دیدارها همزمان است و ٩٠ دقیقه دلهره‌آور و لعنتی پایانی ندارد. در پایان نیمه اول همه چیز بر وفق مراد است، اگر باشد، اگر بگذارند. ولی ٤٥ دقیقه طولانی تر دوم در انتظار نشسته و دعاهای شما هنوز جواب نهایی خود را نگرفته است. می شود یا نمی شود، هست یا نیست، بد یا خوب، رو سفید می مانید یا رو سیاه؟، تمامی تابستان را به شوق شروع فصل می گذرانید یا همه فصل گرما را با تنفر و انزجار بی آنكه حرفی از توپ و تیم و فوتبال بزنید، سَر خواهید كرد؟

تمامی این حال و هوا، بسته به همان تصمیم نهایی محبوبه دارد، می ماند یا نمی ماند؟

اگر چه در ته دل هایمان می دانیم حساب و كتاب "محبوب و محبوبه" از معادلات امتحان پایان سال جداست. علم دیگری است، هر جا كه باشد با او خواهیم ماند، دل ما تا ابد با اوست. شاید با گذشت سن، صبر و طبع بالاتر رفته باشد، راحت تر می پذیری و دل‌دادگی را هرگز زیر علامت سوال نمی‌بری. اگرچه بی‌رحمانه انتقاد می‌كنی، اما حرص و تعصب را كنار گذاشته‌ای، عربده‌كشی برای اثبات خوب بودن تیم محبوبت نمی‌كنی و فریاد برای بازیكن مورد علاقه ات نمی كشی. تمامی درد و زجر یا هر از گاهی شور و شعف را با آغوش باز می پذیری. 

مایی كه در این حیطه و در این دنیا روزگار گذرانده ایم خوب می دانیم؛

"…كه علم عشق در دفتر نباشد"

امیرحسین صدر

٢٧ می ٢٠٢٣

و سپس سه تیم باقی ماند!

دوئل سه تیم برای فرار از مخمصه سقوط در لیگ برتر در فصل ٢٣-٢٠٢٢

بی اختیار باردیگر به سكانس پایانی خوب، بد، زشت، سرجیو لئونه فكر می كنم. در دوئل پایانی فقط یكی از آن ها باقی خواهد ماند. در آن فیلم كلاسیك سمت و سو و طرف ما روشن بود. چه کسی خواهان زنده ماندن «چشمان فرشته»/لی وان کلیف، آدم بده همیشه فوق العاده در فیلم هایش، یا «توکو»/ اِلای والاک چرک و چورک بود؟ همه خواهان پیروزی «مرد بدون اسم» بودیم، کلینت ایستوود بود که باید می‌ماند. خوب، باید پیروز می‌شد، و شد. اگرچه بعدها فهمیدیم خوب‌ها همیشه هم به پیروزی چنگ نمی زنند، نه نمی زنند. سرنوشت محتوم‌ ساتهمپتون پیش‌تر از این ها مشخص بود، نسخه پیچیده شده بود. بیماری درمانی نداشت و سقوط آزاد تنها راه باقی مانده.

پیروزی لرزان ناتینگهام فارست مقابل آرسنال لرزان‌تر که در پایان مبارزه قهرمانی را آسان واگذار کرد، نه تنها مهر منچسترسیتی را به عنوان قهرمان لیگ برتر تایید کرد، خوشبختانه تیم استیو کوپر را از مهلکه سقوط دوباره نجات داد و حضور در فصل آینده در لیگ برتر را نیز تضمین کرد. این بدان معناست که فصل ٢٣-٢٠٢٢ تنها چهارمین فصلی است که در آن هر سه تیم صعود کننده در لیگ برتر باقی ماندند.

ارادتم به ناتینگهام وصف ناپذیر است، از اواخر دهه هشتاد و حضور کلاف همیشه ستودنی باقی ماندند، ارادتم را بعد از صعود آن ها در مطلبی مفصل ابراز كردم!

مشکل من جای دیگری است. اگر طرفدار فارست هستید، مثل من، همه چیز عالی به‌نظر می‌رسد و فصل آینده هم‌چنان از حضور تیم خود در برترین لیگ جهان لذت خواهید برد. اما در این میان هنوز از سه تیم اورتون، لستر سیتی و لیدز یونایتد فقط دو تیم می ماند. اینجاست کار من بدجوری گیر کرده، دلم پیش هر یک از سه تیم است، هریک به دلایل کاملا متفاوت!

هیچ یک از این سه تیم موفق به پیروزی در روز ٣٧ نشدند، اما لیدز تنها تیمی بود كه امتیازی کسب نكرد.

سرنوشت اورتون در دستان خودش قرار دارد. پیروزی در دیدار پایانی، طولانی‌ترین حضور در دسته یکم دیروز و لیگ برتر امروز را تمدید خواهد کرد. لستر به پیروزی نیازمند است و امیدوار می ماند تا شاید اورتون بازی را ببازد یا به تساوی بی فایده رضایت دهد. لیدز در بدترین شرایط ممکن قرار دارد. گویی سام الارادیس ملقب به «سام بزرگ» هم این بار قادر به انجام معجزه نخواهد بود. لیدز صد در صد باید به پیروزی دست یابد و اورتون و لستر در دیدارهای خود حداقل به تساوی دست یابند.

عایدی من در این دوئل سه نفره، و رمانس سه ضلعی به هر شكل باخت خواهد بود؛ خدا اسیرتان نكند!

علاقه به لسترسیتی:

زمانی گوردون بنكس، افسانه‌ای‌ترین دروازه بان تاریخ انگلستان، نگهبان تیم آن ها بود. در دهه هفتاد با كیت ویلر هافبک هجومی كه از چلسی آمده بود، آغاز شد و با امیل هسكی و مربی ایرلندی، مارتین اونیل كه تیم خوبی ساخته بود، ادامه پیدا كرد. از همه تاثیرگذارتر گری لینه کر جوان بود، پیش از آن‌که به اورتون و اسپرز برود و در تیم ملی انگلستان اسم و رسمی به هم بزند. بعدها نیز به عنوان مهمان در کنار «دز لاینام»ً فوق العاده در  برنامه موفق “مسابقه روز Match Of the day” در بی بی سی نشست، و حالا هم که سال هاست جور لاینام را در همان برنامه با موفقیت می کشد.

همین جا بود که قول داد؛ اگر لستر سیتی به قهرمانی برسد اولین برنامه «مچ آف دِ دی» را بدون پیراهن و با بدن برهنه اغاز خواهد کرد. و بعد از آن معجزه استثنایی در دوران جدید و قهرمانی بی همتای لستر، قولش را عملی کرد. كلاسیك به معنای واقعی آن در تاریخ تلویزیون!

قهرمانی لستر در برابر بزرگان طعم شیرینی داشت. معنای پیروزی ضعفا در مقابل ثروتمندانی که برای پیروزی بی حد و حصر خرج می کنند و برای قلدری و گردن کشی به هر در و دیواری می زنند. مشابه داستان های شیرین و رویایی مادربزرگ هایمان بود که وقتی بزرگ شدیم باز هم فهمیدیم هرگز تحقق پیدا نخواهد کرد و رنگ حقیقت به خود نخواهد گرفت. 

تا اینکه سر و کله، دار و دسته رانیری ایتالیایی و مالک تایلندی و جیمی واردی و بقیه در شهر پیدا شد و تمامی فوتبالدوستان جهان را خواسته و ناخواسته پشت سر لسترسیتی قرار داد.

از عجیب‌ترین و ناباورانه ترین قهرمانی‌هایی (در هر رشته ورزشی) که در تمام عمرم دیده بودم برای یک‌بار هم که شده به حقیقت پیوست! در آن روز با یاد مادر و مادربزرگم، اعتقادم به معجزه و داستان‌های شنیدنی و رویایی آن ها، باور دوباره‌ایی گرفت. قهرمانی لستر حاصل كارگروهی مصمم و مبارز بود. همه چیز سرجای خود نشست. به‌راستی حیرت انگیز بود. صحبت از آن خواب رویایی هنوز هم همچنان تکانم می دهد. از این بهتر نمی شد. داستان شهر پریان بود و تعلقی به دنیای واقعی و وانفسای ما ندارد.

‌حالا لستر سیتی ناامیدانه‌تر از همیشه و خالی از لذت معجزه‌ای که چندی پیش رخ داده بود به‌سر می برد. شهری که در آستانه تعطیلات آخر هفته پر اهمیت خود، احساس ناامیدی و تسلیم سر و پای وجودش را تسخیر كرده است. بله، باید گفت؛ اینک بعد از رم، لستر به شهر بی دفاعی تبدیل شده است.

حکایتی را بازگو کنم؛ بقایای یک نقاشی دیواری چند کیلومتری دورتر از «کینگ پاور»ً استادیوم، تناقص، و غم و اندوه کنونی لستر را به خوبی به تصویر ‌کشیده است. كنتراست آن با شرایط موجود شدیدا خیره ام کرد، غمگین شدم و سرد.

این اثر هنر خیابانی که بلافاصله پس از قهرمانی لستر در لیگ برتر بر روی دو دیوار بیرونی مجاور خیابان یک نمایشگاه وسایل الکتریکی شکل گرفت، تصویری به طول ۱۲ متر از کلودیو رانیری و قهرمانان پیروز او بود، زمانیکه تیم لستر را به نمادی از امکان وقوع هر چیز غیرممکن در زندگی تبدیل کرده بود.

اما نمایشگاه فروخته شد، نقاشی دیواری تا نیمه رنگ آمیزی خاکستری به خود گرفت، و اگرچه اعتراضات مردم باعث توقف این هتک حرمت و توهین شد، تنها چیزی که از آن تصویر حیرت انگیز و امیدوارکننده بجا مانده، چهره های جیمی واردی و اندی کینگ است. همان محل، در خیابان کیت در لستر چند روزی است بسته شده و در حال نوسازی است. تنها چیز كه به چشم می خورد، فقط یادداشتی كوچكی است که به روی در چسبیده شده: «اگر نیازمند گچ کار هستید، تماس بگیرید.»

به نظر می رسید تمام جهان در تابستان طلایی ۲۰۱۶ و قهرمانی معجزه آسا، به گونه‌ای یک تکه از لستر را می خواهد. اخیرا یافتن بقایای ریچارد سوم در یک پارکینگ کشف شده به لستر غنای دیگری هم داد. کشف و اهمیت آن از دیدباستان شناسان شنیدنی است. آن ها معتقدند؛ میراث ماندگار دیگری به ارمغان آورده است. از این‌رو و به سرعت یک مرکز بازدیدکننده زیبا، دقیقا در محلی که باقیمانده جسد پادشاه پیدا شد، بنا ساخته شد. اما چه می شود كرد؟، شکوه رانیری و پسرانش پس از ۹ ماه بی رحمانه در لیگ برتر، مانند یک خاطره محو در كوره‌ای از غبار و گرد و خاك پاركینگ بقایای ریچارد سوم به نظر می رسد.

هنوز در فروشگاه باشگاه در استادیوم کینگ پاور یادآور آن فصل غیرقابل باور هستیم. تصاویر بازیکنانی که جام را بالا نگه داشته اند، جعبه انحصاری شهر لستر سیتی، لیوان ها و کتابی كه به مناسبت ٢٠ سال حضور در استادیوم چاپ شده است. و تصاویر قاب شده تیم شگفتی آفرین نیز با قیمت ٦٥ پوند به فروش می رسد. با این وجود گویا لستر كاملا باورهای خود را از دست داده است و بارقه امیدی در تیم، هواداران و همه شهر احساس نمی شود.

طبیعتا مكان و شهر آدم ها منعکس كننده خلق و خوی مردم آن است. لستری ها عموماً اهل شلوغی و هیاهو نیستند. شهری  كوچک كه در باب نام خود فریاد نمی كشد. قصد اظهار وجود ندارد. شاید بگویید جایگاه خود را در دنیا می دانند. اگرچه احساس می كنم گاهی اوقات می شود مردم را غافلگیر كرد و کارهای بزرگ انجام داد، فصل ١٦-٢٠١٥ این را ثابت کرد.

تصور می كنم در حال حاضر، تنها چیزی كه عامه لستر دربه‌در آن است، روح ریچارد سوم است، آخرین پادشاه انگلستان که در میدان جنگ کشته شد.

او همه چیز حتی جان خود را در میدان نبرد گذاشت، شاید این تنها و حداقل كاری است كه لستر باید در میدان رزم انجام دهد. وقتی در روز یكشنبه ٢٨ می، لحظه روبرویی با حقیقت فرا می رسد؛ تا پای جان و شجاعانه در میدان به مبارزه بپردازد. مطمئنم همین كافی است؛ برای شهر، هوادران و من!

آیاوات سیناد داماپرابا رییس تایلندی باشگاه، از پدرش كه در سانحه هلیكوپتر شخصی در كنار استادیوم لستر كشته شد، حساب و كتاب بازی را نیاموخت. بمانند یا بروند، گچ كار ماهری برای فصول بعدی نیازمند است، برای ترمیم شكاف ها و ترك های متعدد. یادداشت و شماره تلفن آن گچ كار هنوز روی ان ساختمان نیمه كاره باد می خورد. باید زنگی زد، زنگ!

 لیدز یونایتد من:

به دوران نوجوانی باز می گردد، تیم سفید پوشی كه در دهه هفتاد جانانه می جنگید، قدرتمند بود و به حریفی باج نمی داد. به عقیده بسیاری از جمله برادر بزرگه كه در دوران بیماری‌اش یلی از دوران مورد علاقه فوتبالی مان گپ می زدیم، بهترین تیم نیمه اول دهه هفتاد بود. دوران تاریخ ساز لیدزیونایتد با دان ریوی مربی تیم و كاپیتان اسكاتلندی و متعصب خود، بیلی برمنر و انبوهی از بازیكنان برجسته دیگر.

وارد جزییات می‌شدیم و نبش قبر اساسی داشتیم. حتی به سراغ اسلایدهایی رفتیم كه خیلی از آن به اشتباه در دو نوبت در خیابان های تهران از ماشین به سرقت رفت. چرا كه در كیف های زیبایی جای می گرفت. ولی متاسفانه همه آن‌چه كه در پی آن بودیم در میان اسلایدهای سرقت شده بود. چیزهایی كه دزد نابكار دو كوچه آن ورتر بعد از باز كردن كیف ها، مطمئنا به زمین و زمان از بدشانسی خودش لعنت می فرستاد، و احتمالا كلی هم فحش به صاحبان آن ادا كرده بود!

تصویر خاصی بود. بارش برف، با گلوله های برفی پرتاب شده ما در میان زمین و هوا و نام تزیین شده برفی لیدز یونایتد با حروف بزرگ بر روی دیوار آجری. ظاهرا عكس را خواهرم از روی بالكن و از بالا گرفته بود و ما ٣ برادر در زمینه سفید، در ان وسط قرار داشتیم، در حالیكه برف درشت و سفید و سنگین تهران در زمستان ٧٤ نام لیدز یونایتد و تمامی فضای حیاط، درخت های دوقلوی دو طرف حیاط و دیوارهای آجری را آذین كرده بود.

لیدز یونایتد ریوی همیشه در دل هایمان ماند و تصاویر لوریمر و كلارک و گری تا سال ها در گوشه و كنار اتاق هایمان به چشم می خورد. تیمی كه در سال ٧٥ به ناحق دستش از جام قهرمانی اروپا كوتاه ماند، بازهم بایرن، بازهم خوش شانسی كه قیصر كبیر و بقیه بازیكنان آن تیم در مستندهای مختلف به آن اذعان دارند. سال ها بعد پس از آن دوران و با ظهور اینترنت، حمید هرگز و ابدا حاضر نشد دوباره، حتی یك‌بار، به تماشای آن بازی تلخ بنشیند!

بعدها لیدز یونایتد در فصل ٩٢-١٩٩١ با هاوارد ویلكینسون آخرین قهرمانی دسته یک را پیش از آغاز لیگ برتر بدست آورد. آخرین مربی انگلیسی كه به قهرمانی انگلستان دست یافت. با رهبری استراكان و مک آلیستر در میانه میدان با شایستگی تا پایان قدم برداشتند.

سپس در بین سال های ٩٧ تا ٢٠٠١ تحت رهبری جورج گراهام و سپس دستیاز او دیوید اولری، لیدز هرگز در لیگ برتر خارج از پنج تیم برتر قرار نگرفت و حتی جواز حضور در جام یوفا و لیگ قهرمانان اروپا را تضمین کرد. در این مسابقات تا نیمه نهایی هر دو رقابت پیش رفت. و سپس هیچ! ناگهان بهمنی سنگین تر از برف های زمستان ٧٤ تهران، لیدز یونایتد را دفن كرد.

اگر لیدز یونایتد قادر باشد از مخمصه كه در آن گیر افتاده كه بعید می دانم، خارج شود، باید هری هودینی، شعبده باز معروف اوایل قرن بیستم را مانند خاطرات من و حمید، نبش قبر كند و به او تلنگری بزنند تا چگونه بهتر از او خود را از غل و زنجیر در قفسی پر از آب، در عین خفگی كامل و مرگ، رهایی داده اند.

این فصل اتلاف وقت غم انگیز و آغشته از فرصت های از كف رفته برای باشگاهی مهم و همیشه قابل توجه در تاریخ فوتبال انگلیس بود. باورم نمی شود تیمی این چنین به راحتی، با همراهی هوادرانی كه زمان زیادی با تمام وجود با تمامی رگ های بیرون زده خود نام لیدز را فریاد زدند تا پس از ١٦ سال غیبت به لیگ برتر بازگردد، اسیر سرنوشت ناخوشایندی شود. قافیه را به راحتی باختند!

آن‌ها تا چندی پیش به تیم دوم مورد علاقه همه تبدیل شدند با فوتبالی هیجان انگیز و تماشایی. و حالا؟ روز از نو روزی از نو!

اما در حالی که همیشه تاریک‌ترین وقت قبل از طلوع آفتاب است، خوشبختانه وضعیت اقتصادی کنونی لیدز شبیه آن چیزی نیست که در سال ٢٠٠٤ با آن مواجه بودند. شاید این دلداری به خودم و طرفداران لیدز یونایتد است؛ به دسته پایین سقوط می كنند و دلیلی وجود ندارد كه قادر نباشند مستقیماً به لیگ برتر باز گردند.

بدون شک آشفتگی فعلی، آش شله قلمكار ساخت خودشان است. وقتی كار به بیگ سم رسید وخامت اوضاع آشكارتر از همیشه شد.

لیدز آخرین باری كه با مخ به لطف لالا لند پیتر ریدزدیل صاحب سابق باشگاه سرنگون شد، شرایط فاجعه باری داشت. ذهنیت غیرمسئولانه، ولخرج و بی فكر، آینده لیدز را به رهن گذاشت، باشگاه را در وضعیت نابسامان مالی هولناكی قرار داد و در پایان آن‌ها را برای یک نسل كه حكایت ها از لیدز شنیده بودند، از لیگ برتر به بیرون پرتاب كرد. فضایی غریب، مكانی كه هیچكس فریاد شما را نمی شنود! دنیایی بیگانه!

در آن دوران سقوط تماشایی و حیرت آور لیدز، کارناوالی از شخصیت‌ها را به ما طرفداران عرضه كرد؛ از کن بیتس، صاحب همیشه فرصت‌طلب سابق چلسی، ماسیمو چلینو عجیب و غریب و بالاخره، مالک فعلی آندره‌آ رادریتزانی، معجزه‌گر و منجی نسل جدیدی از هواداران. كسی كه لیدز را زیر نظر مارسلو بیلسا همیشه جذاب اما مرموز و ناشناخته از ورطه لیگ های پایین تر رهایی بخشیدند. حتی نام خیابانی در لیدز، مارسلو بیلسا نام گرفت.

با دنبال كردن جزییات شرایط لیدز در طول سال ها، طعنه آمیز است که بگویم رادریتزانی تا حدی معمار افول کنونی لیدز یونایتد شده است. تیزهوشی او در دنیای رسانه بسیار تحسین انگیز است، اما مردی است مغرور، در دنیای خاص خود كه همیشه سعی می كند خود را دورتر و بالاتر از بقیه قرار دهد. او شبیه یک نسخه پیچیده تر از مالک سابق کیو پی آر فلاویو بریاتوره است. او ذهنیت قدیمی «به من نگاه كنید، من وارد اتاق شده ام» دارد. این نوع نگرش احتمالا دلیلی است که چرا انعقاد قراردادها برای لیدز بسیار دشوار بود و در عین حال ارسال پیامی نامتناقض از باشگاهی ناکارآمد و غیر منسجم.

رهبری در هر جایی "باید" از بالا شروع شود. در پایان، اگر اتاق هیات مدیره فاقد تفکر و انسجام لازم باشد، تمامی سیستم، از بالا تا پایین، در نهایت به نوعی آشفتگی می رسد. ختم داستان. آشفتگی و در هم ریختگی كه لیدز اکنون در آن بدجوری گرفتار شده است.

بر طبق پیش بینی ابر رایانه‌های معروف Opta، اورتون ٧٩ درصد شانس زنده ماندن و بقا در لیگ برتر دارد، در حالی که احتمال بقای لستر ١٧ درصد و لیدز یونایتد تنها ٣ درصد است، یعنی چیزی نزدیک به صفر و معجزه هم كارساز نخواهد بود!

و چه دردناک برای هوادران متعصبی كه مطمئنم باز هم پشت تیم محبوب شان خواهند ماند و فریادهای دو رگه خود را سر خواهند داد. در این میان حتم دارم روح برادر بزرگه عزیزمون از شرایط فعلی و سقوط احتمالی لیدز در لرزش است. 

اینک یقینا نام لیدز یونایتد برفی ما از روی دیوارهای حیاط آجری خانه دروازه شمیران آب شده و محو، مانند اسلایدهای دزدیده شده، تیم ٧٠ لیدز یونایتد كه یكی پس از دیگری طی چند سال اخیر درگذشتند و حمید كه برای همیشه از كنار ما رفته است. فقط خاطره ای مانده كه مه غلیظی ان را در بر گرفته، اثری از هیچ چیز باقی نمانده است. تمام این ها دیروز بود اما دیروز هم رفته است!

و برای اورتون:

رابطه و احساس با اورتون، بی تعارف مانند عشق و نفرتی است هم زمان. پایاپای در كنار هم. عشقی كه نمی توان كنارش زد و كشت. باید باشد، همیشه. 

تا جایی كه به‌یاد دارم با اعلام برنامه بازی‌های فصلی جدید، همیشه به سراغ دیدار رفت و برگشت دربی مرسی ساید می گشتم. این بازی غذای روح فوتبالی ما بود و چه نبردهای جان دار و تماشایی را تا سال ها شاهد بودیم.

روزگاری در دوران گذشته و به‌ویژه در نیمه اول دهه هشتاد، دو تیم مرسی ساید نه تنها در انگلستان و دیدارهای مداوم و تماشایی در جام حذفی و فینال های ان در ومبلی بلكه امپراطوری عظیمی در اروپا داشتند. اگر فاجعه هیسل بلژیک در سال ٨٥ رخ نداده بود اورتون به عنوان قهرمان انگلستان به احتمال قریب به یقین به قهرمانی اروپا هم می رسید. بی اغراق تیم فوق العاده ای داشتند. مسببین فاجعه هیسل، همشهری اورتون بود و ٥ سال محرومیت تیم های انگلیسی از تمامی رقابت های اروپایی پیامد آن.

آبی پوشان مرسی ساید هرگز قرمزپوشان را نبخشیدند. زجر هواداران اورتون كه حضور مستمری در دسته یكم انگلستان داشته اند در این باب بی انتهاست. 

پس از امیدواری اولیه با كسب عنوان قهرمانی ٧٠-١٩٦٩، اورتونی ها بیشتر دهه ها را با عصبانیت و افسوس وصف ناپذیری به ان سوی استنلی پارک نگاه کردند. تیمی كه در آغاز تاریخ غنی خود در آنفیلد بازی می كرد!

 

بماند، مدت هاست به لطف فرهاد خان مشیری و بقیه همكارانش، اورتون حال و روز خوشی ندارد. تماشاگران خشمگین و ناراضی اند. طی این سال ها چند باری از سقوط به دسته پایین تر جان سالم به‌در برده اند. زمانی كه كسی مانند كارلو آنجلوتی رفتن را به ماندن ترجیح می دهد ضعف هیات مدیره آشكار تر از همیشه می شود. استادیوم نو و مدرن كناره رود مرسی ساید در انتظار افتتاح است. بازگشایی آن در لیگ برتر خواهد بود یا چمپیونشیپ؟ خدا داند!

با ١١٥ فصل کامل، اورتون با اختلاف قابل توجهی طولانی ترین حضور در لیگ انگلستان را دارد.

از زمان تأسیس لیگ فوتبال در سال ١٨٨٨، اورتون تنها دو بار سقوط کرده است. اولین سقوط آنها از لیگ برتر در فصل ٣٠-١٩٢٩ اتفاق افتاد، با وجود تلاش های یكی از بهترین گلزنان تاریخ فوتبال، دیکسی دین. تافی‌ها در اولین فرصت با پیروزی در لیگ دسته دوم بلافاصله جایگاه خود را در دسته یكم تثبیت كردند، در حالی باز هم دیكسی الهه نجات آن ها بود. دومین تجربه سقوط اورتون دو دهه بعد در فصل ٥١-١٩٥٠ روی داد. در قعر لیگ قرار گرفتند و سه تلاش طول کشید تا بازگشت دوباره‌ای داشته باشند. و از فصل ٥٥-١٩٥٤ اورتون همیشه در دسته یكم /لیگ برتر قرار داشته است.

تنها نقطه قوت اورتون در دیدار پایانی فصل این است؛ سرنوشت، در دستان خودشان قرار دارد. یک پیروزی كم رنگ ٠-١ هم كافی است. اگرچه هرگونه كه ٩٠ دقیقه پیش رود، ناظر هیجان بیش از حد، چهره های نگران، جویدن ناخن های دست، عصبانیت و بغض و مشت های گره كرده در باخت و حتی پیروزی خواهیم بود.

زبانم لال اگر فصل آینده دربی مرسی سایدی در كار نباشد، فوتبال مثل همیشه نخواهد بود. تمامی دوران فوتبالی را فصل به فصل با ولع و لذتی بی وصف فقط به خواندن گزارش بازی، گوش سپاردن به گزارش رادیویی، و حتی آگاهی از نتیجه بازی با تلفن به بخش ورزشی خبرگزاری پارس مرسی ساید دربی را دنبال كردیم. متاسفانه اگر اورتون سقوط كند، رابطه عاشقانه و نفرت انگیز، داستان تلخ و شیرین اما همیشه جاری و دنباله داری كه در تمامی دوران فوتبالی از كودكی داشته ام، به آخر خط خواهد رسید.

هر قصه ایی، آغاز و پایانی دارد، و این یكی حقیقتا و به‌راستی برایم پایان یک دوران خواهد بود. با زنگی در گوش كه دائما سو می كشد؛ تو نیز مثل هر قصه ایی در دم دمای پایان قرار داری!

….

پایانی نیست؛

هر سه تیم مورد اشاره چوب تصمیمات غلط و نابجای روسا و مدیران پشت میز را می خورند. مردانی كه نه در زمین فوتبال هستند و نه در سكوهای استادیوم با هوادران نشسته اند. كسانی كه عمدتا در فكر حساب های بانكی هستند و نه آه و ناله تماشاگرانی كه به فوتبال در تمامی اعصار معنا بخشیده اند، نه به فكر شما و من. از جمله "شاید فصل بعد" منزجرم. بله، فصل بعد هم می آید. ولی هر فصلی قصه خود را دارد. درد و رنج و شور و شعف خود را!

ناخن جویدن ها و رگ های بیرون زده، فریادهای شادی و هوارهای عصبی، و تیم های عمدتا مغلوبی كه همیشه پیش از تابستان دل هایمان را چنان آشوب می كنند كه از همه چیز تا چند ماهی منزجر خواهیم شد. ولی هوادار واقعی و همیشگی فوتبال هیچگاه عشق و علاقه خود را به تیم محبوب خود در هر دسته ایی كه باشد از دست نخواهد داد، عشقی است روان و دائمی و تا پایان كارزار زندگی ماندنی و  همراه. 

بی اختیار و بی كنترل، همیشه گوش و چشم و دل ما به هر شكلی شده حتی یواشكی و پنهان به آن ها است! یاری كه تا آخر عمر، بی چون و چرا همراه ما خواهند ماند! هرگز خدشه ایی در این احساسم وارد نشد.

به قول اریك كانتونای فرانسوی: «شما می توانید دین و مذهب و همسر خود را عوض كنید ولی هرگز، هرگز نمی توانید تیم مورد علاقه خود را تغییر دهید!»

محبوب شما در كجای دنیای تان قرار دارد؟

اخبار داغ

لیونل مسی پرافتخارترین بازیکن تاریخ فوتبال دلجویی ام باپه از هواداری که با شوت او مصدوم شد بالاتر از پدیده تیم ملی پرتغال؛ مهدی طارمی آقای گل شد ضرر قانون تازه AFC برای ایران؛ عربستان با 10 ستاره خارجی اتهام مدافع سویا به رئال مادرید: بازی کردن جلوی تیم 12 نفره سخت است

منبع: طرفداری

کلیدواژه: لیدز یونایتد لیگ قهرمانان لیگ برتر مورد علاقه لستر سیتی باقی ماند مرسی ساید تیم محبوب همه چیز باز هم سه تیم سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۴۶۴۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مصلح: تبریک می‌گویم به هواداران تراکتور

به گزارش "ورزش سه"، در یکی از بازی‌های مرحله یک هشتم نهایی جام حذفی، تراکتور در خانه، ذوب آهن اصفهان را در ضربات پنالتی از پیش رو برداشت.

شایان مصلح، مدافع چپ ذوبی‌ها که از این شکست ناراحت بود مصاحبه کوتاهی در میکسدزون انجام داد.

مصلح در پاسخ به اینکه علی‌رغم بازی خوب باختند گفت: خسته نباشید می‌گویم به دو تیم بازی جانداری بود و تبریک می‌گویم به تراکتوری‌ها و هواداران‌شان.

دیگر خبرها

  • سقوط بدترین تیم تاریخ از لالیگا!
  • سوت‌های کرکننده علیه تن‌هاخ: برو دیگه لعنتی!‏
  • تصاویری از یک واقعه محیرالعقول در بیابان‌های عربستان؛ ابر سقوط کرد؟
  • (ویدئو) سقوط وحشتناک یک زن از اتوبوس درون شهری
  • لسترسیتی به لیگ برتر انگلیس بازگشت
  • سقوط از دره به فوت شهروند قزوینی منجر شد
  • بازگشت روباه‌ها به لیگ برتر با شاگرد گواردیولا!‏
  • مصلح: تبریک می‌گویم به هواداران تراکتور
  • ایجکت خلبان میگ ۲۹؛ دو ثانیه قبل از سقوط + فیلم
  • انجام ۲۰ دقیقه بازی تتریس می تواند از ابتلا به اختلال اضطراب پس از حادثه جلوگیری کند